آنچه ژانر مترویدوانیا را جذاب میکند، یک نقشه بزرگ به هم پیوسته است که مخاطب میتواند در آن کاوش کند. البته که در ابتدا دسترسی به بسیاری از نقاط نقشه فراهم نیست و با گذر زمان، پیشرفت بازیکن و به دست آوردن آیتمها، ابزارها، سلاحها، تواناییها یا دانش خاصی، میانبرها و مسیرهای جدید قابل دستیابی میشوند. حال استودیوی لهستانی Plot Twist با الهام گرفتن از این ساب ژانر و ترکیب آن با ماجراجویی کاراگاهی، اثر متفاوتی را خلق کرده که نمایشهای آن قبل از عرضه، بسیاری را تا انتشار هیجانزده نگه داشته بود. اما این هیجان پس از انتشار و تجربه The Last Case of Benedict Fox هم وجود دارد؟
«آخرین پرونده بندیکت فاکس را در نظر بگیرید و به دنیای پیچیدهای از سازمانهای مخفی، آیینهای ممنوعه و قتلهای مرتکب ورود کنید. با جستجوی سرنخها و مبارزه با شیاطین در این لاوکرافتین مترویدوانیا، خاطرات قربانیان را ورق بزنید.» توصیف ناشر از بازی کاملا به طور خلاصه، توصیف میکند که با چه تجربهای از The Last Case of Benedict Fox روبرو خواهید بود.
اولین نکته جالب در مورد بندیکت فاکس این است که ارتباط داستان با بقیه بخشهای بازی به صورت تنگاتنگی پایهگذاری شده. به عنوان یک کاراگاه خودخوانده، وارد یک عمارت میشوید تا به بررسی زنجیره قتلها بپردازید. تجربه بندیکت فاکس با تجربه مرگ اشخاص به طرز عجیبی گره خورده است. کالبد هر فرد مرده، دروازهای برای ورود به جهانی دیگر با نام Limbo است. ورود به این برزخ از طریق شیطان درونی شما اتفاق میافتد. هر جهان رازها و معماهای خاص خود را دارد و سفر بین دو جهان، تجربهای متفاوت را خلق کرده که حداقل از بعد اتمسفر تفاوت قابل توجهی با هم دارند. شاید اگر تفاوت گیمپلی هم در دو جهان چشمگیر بود، بندیکت فاکس میتوانست توجه بیشتری را به خود جلب کند.
بخش زیادی از گیمپلی بازی را پریدن، حلمه به دشمنان، دفع حملات و ویژگیهای روتین یک اکشن ادونچر ساید اسکرولر تشکیل داده است. بخشهایی که بندیکت فاکس در آنها کاملا کلیشهای و خسته کننده ظاهر شده. اما موقعیتهای جذاب، اغلب حل کردن پازلها و مخصوصا عبور از یک محیط و دستیابی به بخش جدیدی از نقشه هستند. پوئن مثبتی که بازی با اتکای بر مترویدوانیا برای خود دست و پا کرده. همانطور که خاطرات هر فرد را کشف می کنید، نقاط Anchor را باز می کنید. این پورتالها امکان سفر سریع بین نقاط دور را فراهم میکنند. در نتیجه، بازگشت برای کشف مکانهای پنهان یا موارد از دست رفته بسیار آسان است. با این حال، گاهی اوقات، برای فعال کردن هر پورتال باید با هیولاها مبارزه کنید. به این ترتیب، اگر بر عناصر اکشن تسلط نداشته باشید، پیشرفت میتواند اندکی با مشکل مواجه شود.
احتمالا ضعیفترین بخش اثر را باید مکانیک مبارزات بدانیم. جایی که خبری از هویت نیست و جز چند مکانیک محدود، خلاقیتی در کامبتها نمیبینیم. البته که این مورد به زودی مخاطب را خسته میکند و مبارزات با دشمنان عادی را آزاردهنده؛ پس عجیب نیست که مخاطب در پی طفره رفتن از بسیاری از مبارزات ساده بازی باشد. خوشبختانه این مورد در رابطه با باس فایتها وجود ندارد و طراحی متفاوت آنها، چیزی است که انتظار داشتیم با تنوع مکانیکها و دشمنان عادی نیز، پوشش داده شود.
بندیکت قدرتهای ماورایی خود را مدیون همراه شیطانی خود است. همانطور که این همراه در داستان حضور پررنگی دارد، نقش مهمی را هم در گیمپلی ایفا میکند. موارد چون صداپیشگی و صداگذاری نامناسب، شاید باعث شود که در ابتدا بازیکن ارتباط زیادی با او برقرار نکند، اما در ادامه رابطه همزیستی بندیکت و همراه شیطانیاش، مخصوصا در گیمپلی از ایدههای خوب The Last Case of Benedict به شمار میرود.
نکته قابل ستایش در رابطه با بندیکت فاکس خلاقیت سازنده در خلق ستینگ بازی است. خلاقیت طراحان Plot Twist در آفرینش هر محیطی که در آن قدم میگذارید، حیرتانگیز است. به طوری که هر بخش از نقشه، شخصیت و حال و هوای منحصر به فردی دارد و اتمسفر حاکم بر آن با نوع قرارگیری آبجکتها، طراحی محیط و حتی پالت رنگی تعریف شده برای آن، تغییر میکند. همه اینها به لطف طراحی هنری جذاب و البته عملکرد فنی فوقالعاده بازی است که قطعا یکی از زیباترین خروجیها موتور یونیتی را به ارمغان آورده.
به طور کلی، The Last Case of Benedict اثری نیست که در قامت یک AA بتوان از کنار آن به سادگی گذشت و حضور بازی روی سرویس گیمپس مایکروسافت، این شانس را به بازی داده تا حتی با هدفگذاری اشتباه، برای مخاطبان بیشتری در دسترس باشد. این بازی نمیتواند ثابت کند که مترویدوانیا به اکشن نیاز ندارد، اما پتانسیل بالقوهای را ایجاد کرده که شاید در آیندهای نه چندان دور شاهد وقوع آن با عنوانی درخور باشیم.
The post بررسی بازی The Last Case of Benedict Fox appeared first on بازی سنتر.