«هری پاتر! پسری که زنده ماند» بیش از دو دهه از آغاز پدیده هری پاتر میگذرد؛ مجموعه کتابهایی که دنیای بسیاری از کودکان نسل ما را برای همیشه تغییر داد. هری پاتر مانند یک تب بود که دنیا را به سرعت فرا گرفت؛ به شکلی که انتشار هر نسخهاش با صفهای چند کیلومتری همراه میشد. هم زمان با کتاب، فیلمها هم از راه رسیدند و همانطور که انتظار میرفت، فروش فوقالعادهای را هم تجربه کردند و از لحاظ کیفی آثار قابل قبولی بودند. با این حال اوضاع برای مدیوم بازیهای ویدیویی اصلا جالب نبود و کمیت همواره فدای کیفیت میشد. هری پاتر هیچوقت از یک عنوان دست چندم که صرفا جیب مخاطبان را هدف گرفته، فراتر نرفت و به همین علت، گیمرها از آن به طور کامل ناامید شدند.
برای تماشای بررسی ویدیویی در یوتوب کلیک کنید
سال ۲۰۱۸ بود که تصاویری از یک عنوان از جهان هری پاتر به شکل تصادفی به بیرون درز کرد و بسیاری از طرفداران نسبت به تجربه یک عنوان جاهطلبانه امیدوار شدند. دو سال دیگر گذشت و در نهایت در جریان کنفرانس پلی استیشن ۵ بود که بازی Hogwarts Legacy به صورت رسمی معرفی شد. استودیوی Avalanche که تا پیش از این روی بازیهای انیمیشن محور کار میکرد، به عنوان سازنده بازی وظیفه بسیار مشکلی را بر عهده گرفته بود. نمایشهای اولیه گیمپلی به قدری خوب بودند که حتی آن دسته از بازیکنانی که علاقه به دنیای جادوگری نداشتند، توجهشان جلب شد. حالا که هاگوارتز لگسی منتشر شده، میتوان قضاوت کرد که آیا این همه انتظار ارزشش را داشته یا خیر.
داستان بازی صد سال قبل از حوادث داستان هری پاتر میگذرد و آن را باید به عنوان یک مقدمه در نظر گرفت. شخصیت اصلی داستان، دعوتنامهای از جانب پروفسور ویزلی دریافت میکند و به این ترتیب به سمت مدرسه جادوگری هاگوارتز حرکت میکند. او که آشنایی کمی با اصول جادوگری دارد، به کمک استادش یعنی پروفسور فیگ سوار کالسکه پرنده میشود اما از همان ابتدا حوادث عجیب و غریب پشت سر هم اتفاق میافتند و این دو سر از بانک جادوگری گرینگوتز در میآورند. اینجاست که تازه معمای اول و به نوعی شالوده اصلی داستان شکل میگیرد و کشف یک جادوی باستانی، مسیر زندگی شخصیت اصلی و پروفسور فیگ را به صورت کامل تغییر میدهد.
سازندگان برای آنکه تا حد زیادی آزادی عمل داشته باشند، صرفا از دنیای جادوگری هری پاتر استفاده کردهاند تا داستانی متمایز و خلاقانه را روایت کنند. روایت هاگوارتز لگسی بسیار خوب و دقیق از آب در آمده و بعید به نظر میرسد که با آن به مشکل بر بخورید. کاراکتر اصلی در طول داستانی که نزدیک به ۴۰ ساعت زمان میبرد، دوستان زیادی پیدا میکند و با آنها به ماجراجویی میپردازد. جذابیت داستان در این است که هر کدام از شخصیتهای مهم به یکی از گروههای چهارگانه مدرسه هاگوارتز تعلق دارند و به همین دلیل، تعادل میان آنها برقرار شده است. شما در طول داستان با سه نفر از این شخصیتها صمیمی خواهید شد و از گذشته آنها بیشتر اطلاعات کسب میکنید. سباستین، نتی و پاپی هرکدام ویژگیهای اخلاقی متفاوتی دارند که در طول ماموریتهای مخصوصشان به مرور دچار تحول خواهند شد. نتی که جادوگری از کشور اوگاندا است، پدرش را از دست داده و به دنبال قاتل او میگردد. پاپی به دنبال ماجراجوییهای عجیب و غریب است و سباستین برای درمان خواهر نفرین شدهاش به هر کاری از دست میزند. سباستین پرداخت بسیار خوبی دارد و بین شخصیتهای همراهتان به خوبی میدرخشد. خط داستانی تاریک و بسیار جدی او، باعث میشود که به سرعت با او ارتباط برقرار کنید و سرنوشت خواهرش برایتان مهمتر از بقیه باشد.
هاگوارتز لگسی دنیای زنده و به شدت پویایی دارد که در هر فصل دستخوش تغییرات فراوانی میشود. کافیست که هر چند وقت یک بار به سرسرای عمومی (با تشکر از ویدا اسلامیه!) وارد شوید تا ببینید تیم طراحی هنری بازی چه شاهکاری را انجام داده است. به جرات میتوان گفت که هاگوارتز لگسی بهترین طراحی هنری را در میان تمامی بازیهای عرضه شده در نسل نهم دارد. هیچ بخشی از محیط را نمیتوانید پیدا کنید که بیدلیل و یا از روی سرهم بندی کردن و یا کپی کاری طراحی شده باشد. حالا با دقیقترین و پر جزئیاتترین هاگوارتزی روبهرو هستیم که نظیرش را حتی در فیلمها هم ندیدهایم. نقاط مخفی و معماهای بیشمار تنها بخشی از مدرسه را شامل میشوند که برای کشف آنها یک ذهن کنجکاو نیاز است.
بازی با موتور گرافیکی آنریل ساخته شده و باید پذیرفت که از لحاظ فنی فوقالعاده و از بعد هنری شاهکار از آب در آمده است. با این حال افت فریم روی سخت افزارهای نسل نهمی تا حدود زیادی آزارتان خواهد داد و باید صبر کرد تا سازندگان با پچهای مختلف اوضاع را بهتر کنند . هاگوارتز لگسی به وضوح یک بازی سنگین است که حتی روی حالت Performance هم در اکثر مواقع با افت فریم همراه میشود. این مشکل سه بار به کرش کردن بازی برای من منجر شد و چند بار هم فریم ریت به زیر عدد ۱۰ رسید که البته این موضوع در سکانسهای شلوغ به اوج خودش میرسد. برایم سوال پیش آمده که چگونه سازندگان میخواهند از پس مشکلات سخت افزاری نسل گذشته برآیند؛ موضوعی که دو ماه بعد و با انتشار نسخههای نسل هشتمی بیشتر مشخص خواهد شد.
موسیقی در چنین بازیهایی که قرار است مدت زیادی از زمان شما را به خودشان اختصاص دهند، باید تنوع قابل قبولی داشته باشد؛ موردی که تیم آهنگسازی بازی Hogwarts Legacy به خوبی از پس آنها برآمده است. اگر از طرفداران فیلمهای هری پاتر باشید، با تم هدویگ (جغد هری پاتر) آشنایی کامل دارید که یکی از امضاهای خالقش یعنی جان ویلیامز محسوب میشود. اینجا هم بارها به این تم ماندگار اشاره میشود و حتی یکی از ماموریتهای بازی اشاره مستقیمی به همین تم دارد. سازندگان از هیچ فرصتی برای نوستالژی هواداران غافل نشدهاند و از محیطهای آشنا گرفته تا اشاره به المانهای محبوب کتابها، به مجموعه اصلی ادای احترام کردهاند. چهرههای نام آشنا هم در جریان بازی حضور دارند که باعث میشود جو بازی بیش از پیش آشنا و صمیمانه باشد. به عنوان مثال حضور پروفسور ویزلی و پرفسور بلک به تنهایی کافیست تا گوش هر طرفداری تیز شود. نوادههای آنها یعنی آرتور ویزلی و سیریوس بلک از شخصیتهای بسیار محبوب کتاب به حساب میآیند. در این میان هم نباید از اولیوندر و سر نیکلاس هم غافل شد که اگرچه در بازی نقش کوتاهی بازی میکنند اما در کتاب حضور به مراتب پر رنگتری دارند.
به پروفسور بلک اشاره شد، نباید فراموش کرد که سایمن پگ نقش او را صداپیشگی کرده. پگ که از کمدینهای کارکشته هالیوودی است، در همان حضور چند دقیقهای خود، بارها شما را به خندیدن وادار میکند. عملکرد صداپیشهها بسیار خوب است و کمتر پیش میآید که دیالوگها بیروح ادا شوند.
از همه چیز صحبت کردیم اما مهمترین فاکتوری که هاگوارتز لگسی در آن میدرخشد، گیمپلی پر و پیمان و متنوع است. سازندگان از همان ابتدا وعده داده بودند که این بازی بزرگترین عنوان در دنیای جادو یا همان Wizarding World است و به همین دلیل، انتظارات را تا حد امکان بالا بردند. باید اذعان داشت که این عنوان تمام آن چیزی را که طرفداران در این سالها آرزو میکردند، برآورده کرده و حتی فراتر از انتظارها ظاهر شده است. از همان ابتدا که وارد مدرسه میشوید، کلاه جادوگری سوالاتی میپرسد که بر اساس پاسخهایتان، گروه بندی شما را مشخص خواهد کرد. ابتدا شاید فکر کنید که گروه بندی جنبه ظاهری دارد اما سازندگان فراتر از ظاهر عمل کردهاند که در ادامه به آن بیشتر خواهیم پرداخت. هر گروه معماری منحصر به فرد خودش را دارد و مشاهده اینکه برای آنها چقدر زحمت کشیده شده، لذت بخش است. اتاق مخصوص گریفندور با جامهای کوییدیچ تزئین شده و کمی جمع و جور است و از آن طرف اتاق اسلیتیرین بزرگ بوده و موسیقی کلاسیک در آن شنیده میشود. ماموریتها به جز یک مورد برای همه گروهها ثابت است و فقط شکل آشنایی با یک روح که ریچارد جکداو نام دارد، با بقیه متفاوت است. این ماموریت برای عضو گروه هافلپاف با یک معما پیش میرود در حالی که عضو گریفندور از طریق سر نیکلاس و بازی ارواح با جکداو آشنا میشود. علاوه بر این، پیدا کردن ردای اصیل هر گروه هم از جوایز اختصاصی به حساب میآید که این ماموریت نیازمند جست و جوی زیاد در مدرسه است.
در طول بازی کارهای بیشماری برای انجام دادن خواهید داشت و به همین دلیل، هیچوقت احساس خستگی و یا تکرار نخواهید کرد. معماهای مرلین، جمع آوری مجسمههای Demiguise، شرکت کردن در مسابقه پرواز با جارو، رام کردن و نگهداری از حیوانات وحشی در کنار شرکت کردن در کلاسهای جادوگری تنها گوشهای از فعالیتهای شما خواهند بود. هاگوارتز لگسی ۵۷ ماموریت جانبی را برای شما تدارک دیده که هر کدامشان داستان جذابی برای روایت کردن دارند. شاید باورتان نشود اما بیش از ۶۰۰ آیتم برای جمع آوری در گوشه و کنار قرار گرفتهاند که باعث میشود برای پیدا کردنشان، وجب به وجب دنیای بزرگ بازی را بگردید.
کلاسها بخش مهمی از بازی هستند زیرا به کمک آنها میتوانید جادوهای جدید یاد بگیرید و در مبارزات و حتی معماها از آنها استفاده کنید. به عنوان مثال Depulso برای ضربه زدن به آیتمها و البته پرتاب کردن دشمنان به عقب و حتی کوبیدن آنها به دیوار استفاده میشود در حالی که Expelliarmus برای خلع سلاح کردن مورد استفاده قرار میگیرد. ترکیب این جادوها به هنگام مبارزه کردن، کمبوهای جذابی میسازد که نمونه آنها را در هیچ بازی دیگری با محوریت جادو ندیدهاید. تصور کنید که یک دشمن را روی هوا فرستادهاید و با ضربات پشت سر هم به حسابش میرسید و در ادامه با یک جادو او را به جلو کشیده و باز هم ضربه زده و در نهایت با ضربهای جانانه او را به زمین میکوبید. بازی به شما اجازه میدهد که کمبوی خود را بسازید و هر طور که تمایل دارید، مبارزه کنید. به شما اطمینان میدهم که لذت مبارزه تا آخرین ثانیه همراهتان خواهد بود و اصلا کسل کننده نخواهد شد. اگر هم مثل من علاقه به جادوهای نابخشودنی دارید، هاگوارتز لگسی شما را ناامید نمیکند. سه جادوی Imperio، Crucio و صد البته Avada Kedavra در بازی حضور دارند که به موقع میتوانید از آنها استفاده کنید. این جادوها در پایان بندی داستان کوچکترین تاثیری ندارند پس با خیال راحت، دشمنان را تکه تکه کنید. اگر اهل خواندن کتابهای هری پاتر باشید، با اتاق احتیاجات و قابلیتهای آن آشنایی کامل دارید. اینجا هم اتاق احتیاجات وجود دارد و میتوانید ساعتهای زیادی را در آن سرگرم شوید. این اتاق برای نگهداری از حیوانات، پرورش گیاهان و حتی ساخت معجونهای مختلف استفاده میشود. کاربری اتاق به این موارد محدود نشده و در اینجا میتوانید آیتمهای خود را ارتقا دهید که مواد اولیه آنها از طریق پرورش حیوانات و نحوه نگهداری از آنها در همین اتاق تامین میشود. بازی به شما اجازه میدهد که از زمین و دیوارها گرفته تا چیدمان تمامی آیتمهای داخل اتاق را به سلیقه خودتان انجام دهید و در این راه ۱۴۰ آیتم متنوع را در اختیارتان قرار میدهد.
روی سخت افزار پلیاستیشن، یک ماموریت انحصاری وجود دارد که به شخصه از این موضوع بسیار ناراحت شدم. این ماموریت که از قضا بهترین و جذابترین ماموریت جانبی بازی است، به تاسیس یک مغازه در هاگزمید اختصاص دارد که در نهایت میتوانید اجناس خود را گرانتر بفروشید. طراحی این مرحله شبیه به فیلمهای ترسناک است و به قدری همه چیز جذابیت دارد که نمیتوانید چشم خود را از صفحه بردارید. به این موارد، دو باس فایت هم اضافه کنید تا متوجه شوید دارندگان سخت افزارهای دیگر از چه ماموریت جذابی محروم شدهاند. باید دید که این سیاست احمقانه انحصاری کردن محتوای خاص برای یک بازی مولتی پلتفرم، چه زمانی از بین میرود.
نمیتوان منکر این موضوع شد که Hogwarts Legacy بهشت هواداران هری پاتر است؛ عنوانی که فروش خیره کنندهای خواهد داشت و از همین حالا میتوان آن را از بختهای فصل جوایز معرفی کرد. کارگردانی هنری خارقالعاده در کنار داستان جذاب و گیمپلی تر و تمیز، این عنوان را به یک اثر خواستنی بدل کرده است که تجربه آن برای پاترهدها از نان شب واجبتر است.
The post بررسی بازی Hogwarts Legacy appeared first on بازی سنتر.